چو باد عزم سر كوي يار خواهم كرد
نفس به بوي خوشش مشكبار خواهم كرد
به هرزه بي مي و معشوق عمر ميگذرد
بطالتم بس! از امروز كار خواهم كرد
هر آب روي كه اندوختم ز دانش و دين
نثار خاك ره آن نگار خواهم كرد
چو شمع صبحدمم ز مهر او روشن
كه عمر در سر اين كار و بار خواهم كرد
به ياد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بناي عهد قديم استوار خواهم كرد
صبا كجاست كه اين جان خونگرفته چو گل
فداي نكهت گيسوي يار خواهم كرد
نفاق و زرق نبخشد صفاي دل حافظ
طريق رندي و عشق اختيار خواهم كرد
«حافظ»
نفس به بوي خوشش مشكبار خواهم كرد
به هرزه بي مي و معشوق عمر ميگذرد
بطالتم بس! از امروز كار خواهم كرد
هر آب روي كه اندوختم ز دانش و دين
نثار خاك ره آن نگار خواهم كرد
چو شمع صبحدمم ز مهر او روشن
كه عمر در سر اين كار و بار خواهم كرد
به ياد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بناي عهد قديم استوار خواهم كرد
صبا كجاست كه اين جان خونگرفته چو گل
فداي نكهت گيسوي يار خواهم كرد
نفاق و زرق نبخشد صفاي دل حافظ
طريق رندي و عشق اختيار خواهم كرد
«حافظ»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر