۱۳۸۳ اسفند ۱۳, پنجشنبه

قاصدک

قاصدک! هان، چه خبر آوردي؟
از کجا، وز که خبر آوردي؟

خوش خبر باشي، خیلی، خیلی
گرد بام و در من،
تو چه خوش می گردی...

گر پیامی ست تو را
گو به من که قلبم،
به تپش افتاده است.
قاصدک!
در دل من،
انتظاری زیباست...
قاصدک!
یک امید شیرین،
از خدا می خواهد
که حقیقت باشی.

قاصدک!
می دانم،
که خوش آهنگ پیامی با توست،
که نوایش در تو،
جنبشی آورده است.
لحظه ای بس شیرین،
بس قریب است، قریب...

قاصدک جان!
به سلامت،
سفرت خوش بادا.
برو با باد که بسیار کسان،
منتظر چشم به در دوخته اند...
خوش خبر باش و برو...
برو با نور و امید...

منتظر خواهم بود،
که تو بر می گردی،
با نویدهای جدید...


پی نوشت:
مهدی اخوان ثالث را حک (hack) کردم (؛

هیچ نظری موجود نیست: