۱۳۸۳ دی ۱۵, سه‌شنبه

...

خیلی دوست دارم تو و او از خواندن نوشته هایم شاد شوید و شور زندگی در وجودتان فزونی بگیرد...
ولی... ولی خیلی تنها هستم این روزها... او ناظر بر من است ولی همراهم نیست! احساس غربت می کنم...
نه اینکه ناامید باشم! نه! بیم دارم و بیم همیشه قرین امید است...

هیچ نظری موجود نیست: