"ذهني كه خود را بازيافت"، ترجمه دكتر مهدي ثرياست از كتاب “A Mind That Found Itself”، نوشته Clifford Whittingham Beers. نويسنده كتاب به قصد روشنگري به شرح روزهاي بيماري خود پرداخته است. او در حال به پايان بردن تحصيلاتش در دانشگاه ييل بود كه با مرگ ناگهاني برادرش در اثر تومور مغزي مواجه شد واز اين واقعه چنان متأثرگشت كه بناگاه خود را بيمار احساس كرد و هر لحظه منتطر بود كه چون برادرش بميرد. گرچه او در آن زمان روزهاي سختي را در ييل گذراند، نهايتاً در سال 1897 با نتيجهاي خوب فارغالتحصيل و وارد بازار كار شد. او آن ترس كهنهاي را كه از مرگ برادر در وجودش ريشه دوانده بود، همچنان با خود داشت و در سال 1900 پس از سپري كردن يك آنفلونزاي سخت و طولاني، ناگهان در هم شكست. اختلال دوقطبي (شيدايي-افسردگي) او با يك افسردگي فلجكننده كه دو سال به طول انجاميد، آغاز و بعد از يك سال شيدايي ويرانگر به پايان رسيد. او حالات افسردگي و شيدايي را به شديدترين صورت تجربه ميكند، به گونهاي كه در دوران افسردگي از ترك تختخواب ناتوان است و در دوران شيدايي چنان سرشار از انرژي است كه هيچكس را ياراي مهار او نيست. او دائماً بلندپروازانه ميانديشد و در تلاش است كه آناً به آرزوهايش –هرچند نامعقول—جامه عمل بپوشاند. اين انرژي مهارنشدني او گرچه گاه به گاه به زد و خورد و نتيجتاً تنبيههاي شديد منجر ميشود، ولي به ايجاد تعداد بسيار زيادي ايده، نوشته و نقاشي ميانجامد. او كه در تمام مدت به سر بردنش در بيمارستانهاي رواني، از شرايط بيمارستان و وضعيت حاكم بر بيماران –وضعيت دردناك آنها در فيلم One Flew over the Cuckoo’s Nest –كه در فارسي با عنوان فارسي آن "ديوانه از قفس پريد" است، به خوبي نمايش داده شده است—به شدت رنج مي برد، تصميم ميگيرد پس از بهبود و برگشت به جمع انسانهاي عادي، براي بيماران رواني كاري بكند.
او در سال 1903 از بيمارستان رواني مرخص ميشود و بعد از اينكه در اجتماع انسانهاي عادي جايگاه خود را پيدا كرد براي تحقق بخشيدن به آرزوي ديرينش اقدام كرد.
او براي عملي كردن تصميم خود، ابتدا به نوشتن كتاب "ذهني كه خود را بازيافت" مبادرت ميكند و بعد از اينكه كتاب تأثيرگذارش توجه اذهان عمومي را به خود جلب يكند، با كمك مالي مقامات وقت اقدام به تأسيس موسسه ملي سلامت رواني آمريكا ميكند كه تا امروز به بيماران رواني بسياري ياري رسانده است.
روحش شاد باد.
خواندن كتاب "ذهني كه خود را بازيافت" را به همه آنان كه آرزوهاي بزرگ در سر دارند و اميدهاي كوچك در دل، توصيه ميكنم.
او در سال 1903 از بيمارستان رواني مرخص ميشود و بعد از اينكه در اجتماع انسانهاي عادي جايگاه خود را پيدا كرد براي تحقق بخشيدن به آرزوي ديرينش اقدام كرد.
او براي عملي كردن تصميم خود، ابتدا به نوشتن كتاب "ذهني كه خود را بازيافت" مبادرت ميكند و بعد از اينكه كتاب تأثيرگذارش توجه اذهان عمومي را به خود جلب يكند، با كمك مالي مقامات وقت اقدام به تأسيس موسسه ملي سلامت رواني آمريكا ميكند كه تا امروز به بيماران رواني بسياري ياري رسانده است.
روحش شاد باد.
خواندن كتاب "ذهني كه خود را بازيافت" را به همه آنان كه آرزوهاي بزرگ در سر دارند و اميدهاي كوچك در دل، توصيه ميكنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر