۱۳۸۴ شهریور ۱۹, شنبه

...

Cloudless days are fine, but remember: some pottery gets pretty fragile sitting in the sun day after day after day
CHARLES R. SWINDOLL, 1934

۱۳۸۴ شهریور ۱۴, دوشنبه

بی وفا

داستانی خواندم که مرا ترغیب کرد به دیدن فیلم "بی وفا"(Unfaithful)، که نزدیک دوسال بود در اتاق مجاور بود و من ندیده بودمش.
در "بی وفا" زنی دیده می شود که شوهر دارد و یک پسر نه ساله که بزودی ده ساله می شود، از زندگیش راضی است و همسر و فرزندش را دوست دارد. یک اتفاق، یک مرد جوان را وارد زندگیش می کند، و با ورود اوست که داستان (شاید تکراری) وسوسه، تردید، گناه، پشیمانی رخ می دهد.
محور اصلی فیلم، حول جمله ای شکل می گیرد که مرد جوان در اولین دیدار از یک کتاب- کتابی که به زن هدیه می شود- برای زن می خواند:
"Be happy for this moment, for this moment is your life."
و جریان به سمتی هدایت می شود که به مخاطب بگوید همیشه چنین نیست. گاه گاهی انتخاب لحظه ای آدمی بر بسیاری لحظاتی که خواهند آمد، تأثیرگذار خواهد بود و در این فیلم، همچنان که به انتها نزدیک می شویم، این را می توان دبد. زن که بسیاری لحظه ها را دریافته بود، نگاهی به پشت سر و نگاهی به پیش رو می اندازد و از کردار خود پشیمان می شود، بدون اینکه بداند همسرش همه چیز را می داند؛ و همسرش که با غروری شکسته از ماجرا مطلع شده و به قصد گفتگو به دیدن مرد جوان رفته است، یک لحظه، فقط یک لحظه، از کنترل خشم خود ناتوان می ماند و مرتکب قتل می شود، مرتکب عملی که باید به خاطر آن پاسخگو باشد.
او که واقعاً به زندگی کردن در لحظه معتقد بود- مرد جوان- در لحظه زندگی کرد و در لحظه مرد؛ بدون اینکه چیزی از او باقی بماند...
وقتی فیلم را دیدم، به "خیانت" فکر کردم. خیانت یکی از واقعیتهای تلخ جوامع بشری است. گمان کنم، هر کسی، حداقل هنگام مطالعه صفحه حوادث روزنامه ای، با آن مواجه شده باشد و لحظه ای به آن فکر کرده باشد.
به طور عام، خیانت یا عهدشکنی، رفتاری است از جنس دروغ، دروغی که در همه مذاهب و فرهنگ ها رفتاری مذموم شمرده شده است؛ و به گمان من مصادیق آن تا حدی به فرهنگ و عرف جامعه ای که خیانت در آن رخ می دهد بستگی دارد؛ یعنی ممکن است رفتاری در یک فرهنگ خیانت محسوب شود و در فرهنگ دیگر نه.
معمولاً در هر خیانت، دو و گاه سه نقش اصلی وجود دارد: خائن، کسی که مورد خیانت قرار گرفته است، و گاه همدست خائن. کدام یک گناهکار اند؟
خائن عهدشکن؟ شاید... شاید او بیماردل آدمی باشد معتاد به خیانت، یا هوسران آدمی باشد خودخواه، و برای رسیدن به خواسته هایش حاضر به هر کاری باشد. شاید دچار توهم روشنفکری باشد و عمل خود را خیانت نداند. شاید ابله بشری باشد فریب خورده... و شاید بی دلیل چنین نکرده باشد. شاید یک خوسته طبیعی را دنبال می کرده است، یک نیاز را، و نه لزوماً یک هوس را. شاید عهدی شکسته شده باشد، که از اول نمی بایست بسته می شد. شاید...
کسی که مورد خیانت قرار گرفته است؟ شاید... شاید او کم خرد آدمی باشد که همیشه مورد خیانت قرار می گیرد. شاید ظالم آدمی باشد که کس را یارای حفظ عهد با او نیست یا مغرور آدمی که برای حفظ عهدهایش با دیگران هیچ تلاشی نمی کند.
همدست شخص خائن؟ شاید... شاید او فرصت طلب آدمی باشد، که در کمین فرصتی است که از ضعف دیگران به نفع خود استفاده کند... و شاید ساده لوح آدمی باشد که شیطان صفت آدمی او را شریک خیانت خود کرده است.
شاید هیچکس گناهکار نباشد! چندی پیش در کتابی، مطلبی خواندم با این مضمون که درون هر انسانی، فرشته ای است و شیطانی؛ شرایطی که فرد در آن قرار می گیرد، در قدرت گرفتن فرشته یا شیطان نقشی تعیین کننده دارد. اگر آن اتفاق می افتاد، اگر آن اتفاق نمی افتاد...

۱۳۸۴ شهریور ۱۰, پنجشنبه

یک نگاه

بخش فارسی بی بی سی در بخش صدای شما ضمن نقل خبر خودکشی نوجوان 17 ساله که مادرش او را هنگام استفاده کردن از عکسهای پورنوگرافی غافلگیر کرده بود، و البته خبر نجات یافتن او، نقش تصاوير بی پروا در نگرش جنسی جوانان را به بحث گذاشته است و از راه حل ها پرسیده است. در قالب کلی، نتایج بحث به این شرح است:
- 71 نفر در بحث شرکت کرده اند.
- 32 نفر(45%) قائل به روش های ممانعت و جلوگیری هستند و معتقدند که باید راه های دستیابی به تصاویر مستهجن و غیراخلاقی را بست. 6 نفر از 32 نفر (8.5% کل) انتشار تصاویر غیراخلاقی را اقدام توطئه گرانه دشمنان می دانند.
- 30 نفر(42.25%) ضمن اینکه می گویند به دلیل افزایش روزافزون تولیدات غیراخلاقی امکان برخورد جلوگیرانه وجود ندارد، قائل به اطلاع رسانی و آموزش بموقع مسائل جنسی هستند و در عین حال معتقدند که باید امکان ارتباط سالم با جنس مخالف وجود داشته باشد، و تنها راه ارتباطی ازدواج نیست.
- 9 نفر(12%) قائل به آزادی مطلق هستند.

پی نوشت. اگر بتوان شرکت کنندگان در این بحث را یک نمونه آماری از کابران اینترنت قلمداد کرد، با توجه به اینکه نوعاً انتظار می رود، کاربران اینترنت، با اطلاع رسانی رابطه بهتری نسبت به دیگران داشته باشند، به نظر می آید، اکثریت ایرانیان روشهای جلوگیرانه را در مورد مسائل جنسی مدنظر داشته باشند؛ و این بدین معناست که برای اطلاع رسانی باید بر مقادیری اینرسی غلبه کرد، و به نظر می آید با توجه به معضلی مانند ایدز غلبه بر این اینرسی گریزناپذیر باشد.

جنون انقلابی

امروز پس از بروز جنون انقلابی، به میدان انقلاب رفتم و دوری در بازار کتاب زدم، و خریدی کردم. وقتی تصمیم به بازگشت گرفتم، خودم را مقابل "سینما سپیده" یافتم که این روزها فیلم "خیلی دور، خیلی نزدیک" را بر پرده دارد. وقتی دیدم که چیزی به شروع فیلم نمانده، وسوسه شدم که آن را ببینم و دیدم.
"خیلی دور، خیلی نزدیک"، داستان یک پزشک متخصص مغز و اعضاب است که -مثل خیلی از خانواده های هم سطح خود در فیلم های مشابه- جدا از همسرش، همراه با پسرش زندگی می کند، و به علت تمرکز زیاد بر کارش، به اندازه کافی به پسرش نزدیک نیست. او پس از مطالعه وضعیت پسر که دچار حملات سردرد است به بیماری سخت او پی می برد و به دنبال او که برای رصد ستارگان به کویر رفته است، روان می شود. او که به خدا اعتقاد ندارد، دچار بادهای کویری شده، زیر ماسه ها دفن می شود. اما...
فیلم خوبی است، گرچه سوژه جدیدی ندارد، و حرف جدیدی نمی زند.
فضای کویری فیلم، کاملاً گیراست.
فیلم چند گفتگوی قوی دارد.
اختلافات فکری و فرهنگی شخصیت های داستان به خوبی نمایش داده شده اند.
در بخشی از فیلم به مشکلات پزشکان، مخصوصاً در مناطق محروم، پرداخته شده است و البته به تأثیر فقر فرهنگی در سلامتی افراد و رویکرد بیمار و اطرافیانش به بیماری.
"خیلی دور، خیلی نزدیک" صحنه هایی دارد از کارآمدی های فن آوری نو، و از زمان ها و مکان هایی می گوید که فن آوری به کار نمی آید.
عیب بزرگی که در فیلم احساس کردم، وضوح بیش از حد پیام فیلم بود. انگار سازنده فیلم پیامش را سر مخاطب فریاد می کرد، و نتیجه اینک بیننده قادر می شد پایان ماجرا را حدس بزند.

در کل باید بگویم، دیدن فیلم لذت بخش است.